loading...
اهل سنت وجماعت دهگلان
12345 بازدید : 29 سه شنبه 24 دی 1392 نظرات (0)

عمر بن خطاب

(منابع سيرت عمر: الرياض النضرة، محب طبري، تاريخ الخلفاء سيوطي، سير اعلام النبلاء، صحيح بخاري وصحيح مسلم وكتابهاي ديگر حديث، سيره ابن هشام، العقد الفريد از ابن عبد ربه.)

((بار خدايا هريك از اين دومرد، ابوجهل وعمر بن الخطاب را بيشتر دوست داري اسلام را به وسيله او كمك كن))( ترمذي، كتاب المناقب، عمربن الخطاب حديث شماره 3681.).

پيامبر صلي الله عليه وسلم

عمر رضي الله عنه چه كسي بود؟

عمر كسي بود كه پيامبر صلي الله عليه وسلم او را فاروق كنيه داد چون خداوند بوسيله عمر حق را از باطل جدا كرد، پيامبر صلي الله عليه وسلم در مورد عمر فاروق رضي الله عنه فرموده است: ((من شيطانهاي انس وجن را مي بينم كه از عمر فرار مي كنند)).

پيامبر صلي الله عليه وسلم به عمر رضي الله عنه مي گفت: اي فرزند خطاب! سوگند به ذاتي كه جانم در دست اوست شيطان از راهي كه تو از آن گذر كني نخواهد رفت(بخاري ش 3683، مسلم ش 2396.).

عمر بن خطاب رضي الله عنه سيزده سال پس از پيامبر صلي الله عليه وسلم به دنيا آمد. پدرش خطاب بن نفيل، مخزومي، قريشي ومادرش حنتمه دختر هاشم، از اينكه صاحب فرزندي شده بودند خوشحال شدند. عمر بن خطاب بن نفيل بن عبدالعزي است وقريشي از بني عدي است ودر كعب بن لؤي نسبش به پيامبر صلي الله عليه وسلم مي رسد. كنيه اش ابو حفص است، حفص يعني بچه شير، پيامبر صلي الله عليه وسلم در جنگ بدر اين لقب را به عمر رضي الله عنه گذاشت. او سيزده سال بعد از عام الفيل به دنيا آمد(تاريخ الخلفاء ص 123.).

پيامبر صلي الله عليه وسلم داماد عمر رضي الله عنه بود چون پيامبر صلي الله عليه وسلم با حفصه، دختر عمر رضي الله عنه ازدواج كرد. عمر رضي الله عنه زير نظر پدر ومادرش بزرگ شد و آنها به خوبي او را تربيت كردند، هنگامي كه عمر جوان ونيرومند شد گاهي تجارت مي كرد وگاهي پدرش او را چوپان گله خود ميكرد.

عمر داراي چهره سفيد مايل به سرخي بود وقامتي بلند وسينه اي پهن داشت.

بازوهايش قوي بود هنگام را ه رفتن سريع مي رفت وهمراهانش كمتر مي توانستند در هنگام راه رفتن به او برسند. جوانان قريش خيلي از او حساب مي بردند.

عمر رضي الله عنه رقيب نيرومند براي همسن وسالهايش بود، هرگاه با كسي كشتي مي گرفت او را به زمين مي زد، روزي در بازار عكاظ كشتي گرفت، مردم اطراف او و حريفش جمع شده بودند واين مبازره را تماشا مي كردند ديري نگذشت كه عمر رضي الله عنه حريف خود را به زمين زد وبر او پيروز شد. عمر اسب سوار ماهري بود كه همواره اسب سواري را تمرين مي كرد ونيز شاعر بود كه خواندن وحفظ كردن شعر را دوست مي داشت.

اسلام آوردن عمر رضي الله عنه

اسلام آوردن عمر رضي الله عنه باعث شادي وسرور مسلمين شد داستان اسلام آوردن او از اين قرار است:

عمر رضي الله عنه قبل از اينكه اسلام بياورد گفت: مي خواهم محمد را به قتل برسانم، اما وقتي مردم به او گفتند كه خواهر وشوهر خواهرش مسلمان شده اند، به شدت خشمگين شد گويا آتشي وجود او را فراگرفته بود ودر همين حال عازم خانه خواهرش شد و چون به خانه خواهرش رسيد، شنيد كه آيه هاي قرآن در آن تلاوت مي شود: طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى * إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشَى * تَنْزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى (طه: 1-4).

اين جا بود كه قلب عمر نرم شد واز خشونت وسختي به مهرباني و نرمي مبدل گرديد. پرسيد: محمد كجاست؟ وقصد رفتن به جايي را نمود كه پيامبر صلي الله عليه وسلم در آنجا ساكن بود. عمر قبل از اينكه نزد پيامبر صلي الله عليه وسلم بيايد در خانه خواهرش فاطمه بنت خطاب غسل كرده وقرآن را تلاوت كرده بود و هنگامي كه به خانه ارقم بن ابي ارقم رسيد ودر زد، يكي از ياران پيامبر صلي الله عليه وسلم بلند شد ونگاه كرد سپس دوباره نزد پيامبر صلي الله عليه وسلم برگشت وگفت: اي پيامبر خدا! پسر خطاب شمشير خود را به كمربسته و مي آيد. در اينجا حمزه بن عبدالمطلب بلند شد وگفت: اي پيامبر خدا! به او اجازه بده اگر اراده خير داشته باشد مسلمان مي شود، وقصد بدي داشته باشد او را به قتل مي رسانم.

پيامبر صلي الله عليه وسلم به عمر رضي الله عنه اجازه ورود داد واز جايش برخاست. به محض اينكه عمر را ديد لباسهايش را گرفت و به شدت به طرف خود كشيد وگفت: اي عمر، آيا به جانب اسلام نمي آيي تا خداوند آيه هايي در مورد رسوايي تو نازل نكند هم چنان كه وليد بن مغيره را رسوا كرد(تاريخ الخلفاء ص 125.).

عمر گفت: گواهي مي دهم كه هيچ معبودي جز خدا نيست و گواهي مي دهم كه تو بنده وپيامبر خدا هستي، اي پيامبر خدا! من آمده ام تا به خدا و پيامبرش و آنچه از جانب خدا آورده اي ايمان بياورم.

پيامبر صلي الله عليه وسلم تكبير بلندي گفت كه ياران دانستند عمر مسلمان شده است. حاضران نيز تكبير گفتند ودر آن روز مسلمانان در دو صف بيرون آمدند كه در يك صف حمزه رضي الله عنه قرار داشت و در صف ديگر عمر رضي الله عنه بود. قريش وقتي آنها را ديدند به شدت ناراحت شدند. ودر آن روز پيامبر صلي الله عليه وسلم عمر را فاروق ناميد چون خداوند به وسيله او قدرت اسلام را ظاهر كرد وميان حق وباطل فرق گذاشت(صفوة الصفوة ج 1 ص 272، 273.). واين گونه خداوند اسلام را با عمر رضي الله عنه عزت واقتدار بخشيد و عمر رضي الله عنه به گروه اولين مردان اسلام پيوست.

فضيلت واخلاق عمر رضي الله عنه

پيامبر صلي الله عليه وسلم شناخت بسيار خوبي از عمر رضي الله عنه داشت. او شجاعت و شهامت وغيرت عمر رضي الله عنه را مي دانست. لذا در حديثي با اشاره به اين صفات عمر رضي الله عنه گفت: ((من در خواب ديدم كه دربهشت هستم زني را ديدم كه در كنار قصري نشسته ومي درخشد. گفتم: اين قصر مال چه كسي است؟ گفتند: از عمر رضي الله عنه است. من به ياد شهامت وغيرت او افتادم و از آنجا روي گردانده وبرگشتم. هنگامي كه عمر رضي الله عنه اين سخن پيامبر صلي الله عليه وسلم را شنيد به گريه افتاد وگفت: آيا ممكن است نسبت به شما غيرتم به جوش بيايد؟!)).

عمر رضي الله عنه مرد دليري بود كه مردم از او ميترسيدند. شهامت و دليري او در روزي كه از مكه به سوي مدينه هجرت كرد متجلي گرديد. هنوز پيامبر از مكه هجرت نكرده بود، مسلماناني كه از مكه به مدينه هجرت ميكردند مخفيانه و به دور از چشم مشركين هجرت مي كردند. اما عمر رضي الله عنه شمشيرش را به كمر بسته وتير وكمان خود را برداشت وتير به دست گرفته وبه كعبه رفت. مردم قريش اطراف كعبه جمع بودند عمر رضي الله عنه هفت بار كعبه را طواف كرد ودر مقام ابراهيم نماز گزارد، سپس به افراد قريش گفت: هر كسي مي خواهد كه مادر به عزايش بنشيند وفرزندانش يتيم وزنش بيوه شود پشت اين دره با من در بيفتد. بعد از آن، به سوي مدينه حركت كرد. وهنگامي كه پيامبر صلي الله عليه وسلم به مدينه آمد او همراه مردم به استقبال پيامبر صلي الله عليه وسلم رفت واز رسيدن پيامبر صلي الله عليه وسلم شادي وصف ناپذيري به عمر رضي الله عنه دست داد و عمر رضي الله عنه براي هميشه در مدينه ماند.

در روز صلح حديبيه، پيامبر صلي الله عليه وسلم با كفار عهد نامه صلح امضاء نمود عمر رضي الله عنه چون شرايط صلح را شنيد و از آنجايي كه به ظاهر، صلح نشانگر ضعف وناتواني مسلمين بود، ناراحت وخشمگين شد ونزد ابوبكر آمد وگفت: اي ابوبكر! آيا اين مرد پيغمبر خدا نيست؟ ابوبكر گفت: بله. عمر گفت: آيا ما مسلمان نيستيم؟ ابوبكر گفت: بله، اي عمر. عمر با سرزنش وخشم گفت: پس چرا ما در مورد دين خود ذلت را قبول كنيم وبپذيريم؟

بعد از آن عمر رضي الله عنه پيش پيامبر صلي الله عليه وسلم آمد وآنچه به ابوبكر گفته بود به پيامبر هم گفت، پيامبر صلي الله عليه وسلم در پاسخ او گفت: من بنده خدا و پيامبرش هستم، هرگز از دستور خدا سرپيچي نمي كنم، ونيز هرگز خداوند مرا شكست نخواهد داد(سيره ابن هشام ج 3 ص 331.). در اين موقع عمر رضي الله عنه سخنش را پايان داد و همه به مدينه برگشتند ودر مدينه مژده از آسمان آمد وسوره فتح بر پيامبر صلي الله عليه وسلم نازل شد: إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً (الفتح: 1). مشركين شرايط صلح را نقض كردند وصلح حديبيه كه عمر برآن اعتراض مي كرد سبب فتح مكه شد، فتح مكه، فتح بزرگي بود كه مسلمين بعداز سالها دوري از مكه ودر حالي كه با ترس ووحشت از مكه هجرت كرده بودند، بار ديگر قدرتمندانه به مكه بازگشتند، مسلمانان در هنگام فتح مكه بتها را درهم شكستند. حضرت عمر رضي الله عنه به دنيا ومتاع آن بي علاقه بود. در زمان خلافت ايشان سفيران پادشاهان وامرايشان كه به مدينه مي آمدند گمان مي كردند اميرالمؤمنين داراي قصر بزرگي است كه نگهبانان اطراف آن را گرفته اند. اما هنگامي كه عمر رضي الله عنه را فروتن وبا لباسهاي ساده مي ديدند، تعجب وحيرت آنها را فرا مي گرفت. ام المؤمنين حفصه رضي الله عنها دختر عمر رضي الله عنه وقتي بي علاقگي پدرش نسبت به دنيا را ديد به او گفت: اي اميرالمؤمنين! اگر لباس مي پوشيدي كه از اين لباس نرم تر مي بود و غذايي مي خوردي كه از اين غذايت بهتر بود بسيار خوب بود، چون خداوند روزي وخير فراوان نصيب مسلمين كرده است. عمر رضي الله عنه گفت: مگر به ياد نداري كه پيامبر صلي الله عليه وسلم چگونه با سختي زندگي مي گذارانيد؟ وهمچنان عمر حالات زندگي پيامبر صلي الله عليه وسلم و خليفه اش ابوبكر را به حفصه يادآوري نمود تا اينكه حفصه به گريه افتاد سپس عمر رضي الله عنه گفت: سوگند به خدا اگر بتوانم.

مانند آنها به سختي دنيا را بگذرانم اميد است كه در زندگي پرآسايش آخرت با آنها شريك شوم.

ياران عمر رضي الله عنه به قاطعيت وصلابت وي شهادت داده اند، حضرت معاويه رضي الله عنه مي گويد: عمر به خاطر خدا مردم را مي ترساند(مسلم كتاب الزكاة، باب نهي عن المسألة.). حضرت عمر رضي الله عنه عادل بود وقبل از همه عدالت را بر خود اجرا مي نمود سپس بر ديگران، در طول سالهايي كه مسلمانان از فقر و تنگدستي در مضيقه بودند او نيز جز نان وروغن چيز ديگري نمي خورد چون او مي خواست هرچه مردم مي خورند او نيز بخورد.

شهادت حضرت عمر رضي الله عنه

عمر رضي الله عنه از خداوند مي ترسيد واز روز قيامت هراس داشت يكي از ياران او ميگويد: عمر رضي الله عنه را ديدم كه پر كاهي را از زمين برداشت وگفت: ((كاش كه من پركاهي بودم، كاش من چيزي نمي بودم، كاش كه مادرم مرا نمي زائيد!)) حضرت عمر رضي الله عنه درحالت امامت نماز صبح بود كه ابولؤلؤ مجوسي بر او حمله نمود وايشان را مجروح ساخت، سپس حضرت به فرزندش عبدالله گفت: نزد ام المؤمنين عايشه برو وبه ايشان بگو عمر بن خطاب به تو سلام مي گويد ونگو امير المومنين، چون از امروز به بعد من امير المومنين نيستم وبگو عمر اجازه مي خواهد در كنار يارانش (محمد صلي الله عليه وسلم وابوبكر رضي الله عنه ) دفن شود، اگر عايشه اجازه داد من را در آنجا دفن كنيد واگر اجازه نداد آنگاه در قبرستان عمومي مسلمانان دفنم كنيد. ام المؤمنين با خواسته عمر رضي الله عنه موافقت نمود واجازه داد كه ايشان در كنار يارانش محمد صلي الله عليه وسلم وابوبكر رضي الله عنه به خاك سپرده شود. عهد خلافت حضرت عمر رضي الله عنه سرشار از خوبي وعدالت بود وفتوحات بزرگي نصيب مسلمانان گرديد واسلام در دورترين نقاط دنيا منتشر شد.

رحمت خدا بر فاروق اعظم باد ومبارك باد او را بهشتي كه به آن مژده داده شده بود.

((برگرفته از کتاب ده یار بهشتی ))  

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آپلود عکس" alt="بی گناهی یزید بن معاویه در شهادت حضرت حسین رضی الله عنه" title="بی گناهی یزید بن معاویه در شهادت حضرت حسین رضی الله عنه" width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">بی گناهی یزید بن معاویه در شهادت حضرت حسین رضی الله عنه
    سه شنبه 28 مهر 1394
    آپلود عکس" alt="زرتشت_پیامبر دروغین ایران باستان" title="زرتشت_پیامبر دروغین ایران باستان" width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">زرتشت_پیامبر دروغین ایران باستان
    پنجشنبه 16 مهر 1394
    آپلود عکس" alt="جاهلیت نو ظهور پشت نقاب پیشرفت؟!" title="جاهلیت نو ظهور پشت نقاب پیشرفت؟!" width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">جاهلیت نو ظهور پشت نقاب پیشرفت؟!
    شنبه 17 مرداد 1394
    "" alt="دوستان حتما این کتاب را تهیه کنید..." title="دوستان حتما این کتاب را تهیه کنید..." width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">دوستان حتما این کتاب را تهیه کنید...
    پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394
    نظرسنجی
    وبلاگ تا چه اندازه میتوانددر حال و اینده رضایت شما را جلب کند
    ندای وبلاگ

    ما با افتخار اعلام میکنیم

    که مدیران ونویسندگان این

    وبلاگ همیشه و با جان و دل

    وفادار و پایبند به تمام اصول و قوانین

    مذاهب اربعه و خصوصا مذهب والای شافعی

    میباشد.

    لذادست یاری به سوی تمام هم

    اندیشان دراز میکنیم تا در هر مطلب و

    مشکلی ما را از راهنمایی خودشان محروم

    نفرمایند.

    خواهشمندیم ما را فقط در دایره ی مذهب حضرت

    شافعی رضی الله عنه راهنمایی یا رفع اشکال نمایید.

    حتما بخوانید

    یک شخصی گفت:الله اکبر

    بعد گفت:لااله الاالله محمدرسول الله

    بعد گفت:سبحان الله وبحمده سبحان الله العظیم

    بعد گفت:لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

    این شخص70000نیکی را بدست آورد.

    این شخص خود شما هستید.

    مبارکتان باد.

    آمار سایت
  • کل مطالب : 325
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 31
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 253
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 285
  • بازدید ماه : 404
  • بازدید سال : 627
  • بازدید کلی : 41,598
  • کدهای اختصاصی

    سنت

    سنت یعنی تبدیل عادت

    به عبادت

    آن هم فقط با داشتن

    قصد آن سنت

    مثلا:همه انگشتر دارند

    اما به قصد تبعیت

    از عمل پیامبر همان عادت شما

    تبدیل 

    به عبادت میشود.

    به همین سادگی.

    دومین سالگرد وبلاگ اهل سنت وجماعت دهگلان

    دو سال از ایجاد وبلاگ اهل سنت و جماعت دهگلان میگذرد.

    از تمامی دوستان خواهشمندیم که با نظرات خود ما را در راه پیشرفت بیشتر یاری کنند.