( چهار راه برای اصلاح قلب ونجات آن از امراض (1)
نویسنده: دکتر محمدسعید رمضان بوطی
ترجمه: دکتر امیر عبیدینیا
من این توصیهها را ابتدا به خود گوشزد میکنم سپس به سایر برادران.
در همان حال از خدای متعال مسألت دارم که ما را با یاری و توفیق خویش، مدد فرماید.
اینک توصیهها (یا طرق مبارزه با نفس):
1. اندیشیدن انسان به خود و سرانجامش و اینکه خداوند نظاره گر اوست. و هشیار گرداندن عقل در اوقاتی که دستخوش غفلت و فراموشی میشود.
اندیشیدن به معنی جنبش عقل است و چیزی فروتر از آن به کار عقل نخواهد آمد. اندیشیدن، آزاد گردانندهی عقل از غلبهی نفس و امیال و عقدههای آن بوده و چیزی سوای آن انسان را در تمایز بین ادلهی عقلی و وسوسههای نفسانی دست نخواهد گرفت. و اینکه خداوند بسیاری از آیههای تکوینی و تشریعی خویش را با عباراتی از قبیل «لعلکم تتفکرون»، «ان فی ذلک لایة لقوم یتفکرون» و «افلا تتفکرون» ختم نموده، از همین روست. و نیز اینکه مهمترین امر قابل تکیه در زندگی پیامبر چه به عنوان یک مؤمن و یا یک داعی و یا یک مجاهد، اندیشیدن مداوم بوده با توجه به همین مطلب است و اینکه خداوند به او الهام نموده تا مدتی طولانی را در غار حراء به دور از همهمه مردم و زندگانی و تباهیهایشان، با عقل خویش خلوت نماید و به تفکر و تأمل و تدبر بپردازد، بیهوده نبوده است.
اندیشیدن هر اندازه دور از مردم و ولولههایشان و سرگرمیهای دنیا و امیال آن باشد، صمیمانهتر، و نتیجهاش دقیقتر و صحیحتر خواهد بود. چون نفس آدمی انگیزهها و وساوسی را که از دریچههای گوناگون گشوده بر او، به سویش روانه میشود با آغوش باز میپذیرد. از اینها بعضی، عقلانی و تؤام با استدلالهایی بی غل و غش، بعضی بازتابهای احساس خود کم بینی یا خود بزرگ بینی و تعصب، بعضی امیال و خواهشهای نهفته در وجود آدمی و بعضی عقدههای ناشی از کینهها و عداوتها و رقابتهای بر سر متاع فانی دنیوی و آرایههای دروغین آن است. طبیعتاً کار مهم این نیست که انسان به تمام این نداها گوش سپارد، بلکه کار کارستان آن است که به خوبی صدای عقل را از سایر صداها بازشناسد و آن را فرمان برد.
امّا این کار فقط وقتی به دست میآید که انسان ساعاتی معین را به خلوت و گوشه گیری مصروف دارد و بهره ای از عمر خود را بدان اختصاص دهد. ساعاتی که انسان در آن با عقل بی قید و بند و مستقل خویش تنها بماند، و از او در خصوص سرانجام خویش و حقیقت هر آنچه در پیرامونش به عرض اندام و جلوه گری مشغولند بپرسد و در این خصوص از یادآوریهای کلام خدا و مواعظ رسای آن و نیز گفتار رسول الله (ص) و راهنماییهای گرانقدرش، یاری جوید.
با این گفته من تو را به گوشهگیری از جامعه و زیستی دور از آن در غار و دل درهها فرا نمیخوانم. چون این کار نه با سرشت انسان سازگاری دارد، و نه وظیفهی شخص مسلمان به شمار میآید. من فقط از تو میخواهم که وقتی به حساب موجودی خویش رسیدگی میکنی اندکی هم با عقلت تنها بنشینی. یعنی من تو را به نظیر آنچه بازرگانی به همراه زیستن میان جار و جنجال و سر و صدای بازار به هر حال انجامش میدهد فرا میخوانم. به عبارت دیگر: امور مذکور بازرگان را از این باز نمیدارد که گاه بیگاه در اتاقی از اتاقهای خانه اش حتّی به دور از زن و فرزند و همدم، غرق در دفترها و برگهها و حسابهایش شود و اگر وی در مدت عمرش به این ساعات توجهی نمیداشت، تجارت خانهی مملو از آمد و شد او چیزی جز پشیمانی و زیان نصیبش نمینمود.
من تو را فرا میخوانم به این که هر مسیر ممکن را برای پیراسته شدن اندیشه ات از هر آنچه در لحظات غفلت و ملاحظات بیجا به دامنش میخزد، بپیمایی! تا اطمینان یابی که براساس شیوه ای مبتنی بر تأمل آزادانه خودت راه میپویی و از وسوسههای برخاسته از تعصب یا انگیزههای ناشی از مصلحتهای دروغین یا محرکهای ناشی از عقدههای روانی گوناگون، رها و مصونی.
در زندگی سرورمان حضرت محمد (ص) این وسیله عبارت بود از واداشتن نفس به تحمل ساعتهایی از تنهایی و دوری از مردم. و ایشان جز برای تشریع و آموزش به امتشان این کار نکردند.
این نکته را هم از یاد مبر که یکی از مهمترین عوامل کمک کننده به تداوم اندیشیدن و ذکر، همنشینی با صالحان و تمایل به ایشان است. و در مقابل غرق شدن در مجلسهای خوشگذرانی و تمایل به همنشینی با غافلان، و بهره جویی از کاهلی که با غوطه ور شدن در لغو و امور بیهوده عمر گرانبهای آدمی را - کاملاً ارزان و بی قدر و منزلت- نابود میکند و سرانجام جویدن پیوسته گوشت مردگان - که آن همه قرآن بر زشت شمردن و برحذر داشتن از آن تأکید نموده است- از مهمترین عوامل بازدارنده از ذکر و اندیشیدن میباشند.
2. ملتزم شدن مداوم و منظم به خواندن بخشی از قرآن و هر آنچه به دنبال آن میآید از قبیل: تسبیح و استغفار و ذکر خدا.
در خصوص خواندن قرآن گمان نمیکنم نیازی به ردیف کردن احادیث صحیحی که در فضیلت تلاوت و تدبر در آن وارد شده است، باشد. و در این هم که یکی از بهترین طرق تقرب به خدا خواندن کتابش است، میان مسلمانان اختلافی وجود ندارد.
چه بسیار بوده اند کسانی که دلهای سخت و سنگینشان را جز تلاوت کتاب خدا نرم نگردانده است. و چه بسیار بوده اند غافلان و تجاوزکاران زیان رساننده به خود که فقط تدبر در کتاب خدا مایه هشیاری و بیداریشان گشته است. و چه بسیار بوده چشمانی که لذت اشکریزی از ترس خدا را تنها به وسیلهی نگاه کردن به آیات خدا چشیده است.
بسیاری از صحابه (رض) هر روز بهرهی معینی از قرآن را میخوانده اند. و گاهی که عذری ضروری یکی از آنان را از خواندن بهرهی روزانه اش بازمیداشت، روز بعد با حسرت و درد از قصوری که ورزیده آن را میخوانده است.
و در خصوص ذکر و تسبیح و استغفار هم باید گفت که اینها در مانی بوده اند که خداوند برای پیامبرش (ص) تجویز نموده و دستور به آن را هم در بسیاری از آیههای قرآن تکرار فرموده:
«قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن، و در اثناء شب و در بخشهائی از روز، به پرستش و ستایش پروردگارت مشغول شو، تا ( پیوندت با خدا استوار گردد و آرامش خاطر به تو دست دهد، و بدانچه برایت مقدّر شده است ) راضی و خوشنود شوی.»[1]
«و بامدادان و شامگاهان به سپاس و ستایش پروردگارت بپرداز.»[2]
« پروردگارت را در دل خود، با فروتنی ( در برابر خدا ) و هراس ( از او ) و آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن، و از زمره غافلان مباش.»[3]
«بامدادان و شامگاهان نام پروردگارت را ورد زبان ساز. و شبانگاهان برای خدا سجده و کرنش ببر، و در شب خیلی او را تسبیح و تقدیس کن.»[4]
از همین رو علمای اسلامی اتفاق نظر دارند که مسلمانان باید هر روز وردی معین از تسبیح و استغفار و تلاوت داشته باشد. و مناسبترین وقت برای ادای آن هم هنگام صبح و بعد از عصر (پیش از غروب آفتاب) است. پس اگر مانعی او را از ادای ورد روزانه اش در وقت معین بازداشت، بهتر است که بعداً در هر وقت از شب یا روز آن را جبران کند، تا این بازماندن به وسیله ای برای سهل انگاری در خصوص آن و ضایع گرداندنش بدل نشود.
در صحیح «مسلم» از عمر بن خطاب (رض) نقل شده که پیامبر (ص) فرمود:
«هر که به سبب خواب از بخش تلاوت شبانه خویش یا بعضی از آن بازماند و آن را در فاصلهی نماز صبح تا ظهر خواند، خداوند قرائتش را آن گونه که شب به جا آورده باشد محسوب خواهد نمود.»
در این میان برحذر باش از کسانی که میخواهند این گمان را در تو ایجاد کنند که: «ذکر» عبادتی «مطلق» است و تعیین وقت خاصی برای عبادت مطلق، «بدعت»ی حرام میباشد. کسی که این پندار را دارد، میخواهد تو را از خبیثانهترین طریق ممکن از ذکر خدا دور گرداند. چون آن که مبتنی بر این پندار کار میکند شاید هیچگاه و در هیچ لحظه ای از لحظات زندگیش این عبادت بزرگ را برای پرهیز از بدعتی که میپندارد، انجام ندهد.
و چه بسا در این لحظات فاضل بامداد و شامگاه او را مشاهده کنی که در خوابی عمیق خرخر میکند و یا به لهوی یا غیبت حرامی- بدون توجه به خطر ضلالت و گناه ناشی از آن و هشدارهای صریح قرآن در مورد پذیرش - اشتغال دارد. لابد حجتش این است که: نمیخواهد وقت خود را به بدعتی که عبارت از ذکر در وقت معین باشد، اختصاص دهد!!!
به یاد داشته باش که: تلاوت قرآن و ذکر خدا در درمان بیماریهای نفس نقش به سزایی دارند. چرا که با استمرار بر آنها، انسان نظارت خدا را بر آنچه بدان میپردازد- از اقداوات و اعمال گرفته تا نیات و احوال- احساس میکند و دیگر با نزدیک شدن به هر اقدام یا تصمیم حرامی، احساس یاد شده او را به اصلاح عمل و تصحیح نیتش وادار میکند.
این یعنی حضور آن حفاظت گرانقدر الهی در زندگانی مسلمان. و همین است آن «احسان»ی که حضرت رسول (ص) در وصفش فرمود: «مسلمان خدایش را آنگونه که گویی او را میبیند عبادت کند. پس اگر او فعلاً خدا را نمیبیند، یقین داشته باشد که خدا او را میبیند.»
این منزلت جز با همنشینی مداوم با کتاب خدا و فراوانی ذکر او اشتغال دل به مراقبت حضرتش به دست نمیآید. و این همان درمان بزرگی است که دل را پاک میگرداند و رسوبات ناشی از امراض خود بزرگ بینی و بغض و حسد و دوستی دنیا و دلبستگی به وامل شهرت و موقعیتها ی فانی دنیوی را، از آن میروبد.
بیتردید مقصود ما از ذکر، حرکت زبان در دهان و یا صدای افکنده شدن دانههای تسبیح روی یکدیگر و یا همراهی با نغمه و آهنگ دعا خوانان نیست. بلکه مقصودمان از ذکر همان است که خداوند در دستور دادن به پیامبرش در قرآن در نظر داشته؛ و همان است که شخص آگاه به زبان عربی در حین شنیدن جملهی زیر ادراک میکند:« لقد ذکرت فلانا طوال هذا الیوم»: «در اثنای امروز به یاد فلانی بودم.»
مقصودمان از ذکر، یاد کردن دل و حرکت اندیشه و بیداری وجدان است و اگر چرخش زبان فایده ای داشته باشد، آگاهانه دل و بیدار گرداندن وجدان و بازداشتن زبان از سخنان بیهوده ای است که چه بسا اشتغال به آن مایهی سستی زبان از ذکر خدا شود.
امّا شخصی که میان دل و زبانش پرده ای قرار گرفته باشد: زبانش به ذکر و دعا و تسبیح گردش کند و دلش در دنیا و آروزها و امیال حرام آن غوطه ور باشد؛ دیگر ذاکر و عابد نخواهد بود. بلکه فقط در میان مردم در جامعهی ذاکرین ظاهر میشود. که البته اینهم فایده ای بیش از آنچه در نظر مردم آنگونه اش بنمایاند ندارد.
پاورقیها
-----------------------------------------------------------
[1] بخشی از آیه 130 سورهی طه
[2] بخشی از آیهی 55 سوره غافر
[3] اعراف 205
[4] سوره دهر 25 و 26
((منبع: پایگاه اطلاع رسانی اصلاح))
(( ادامه دارد ... ))