loading...
اهل سنت وجماعت دهگلان
12345 بازدید : 19 دوشنبه 11 آذر 1392 نظرات (0)

- باب غيبتی که رواست

اعْلَمْ أنَّ الغِيبَةَ تُبَاحُ لِغَرَضٍ صَحيحٍ شَرْعِيٍّ لا يُمْكِنُ الوُصُولُ إِلَيْهِ إِلاَّ بِهَا، وَهُوَ سِتَّةُ أسْبَاب:

الأَوَّل: التَّظَلُّم، فَيَجُوزُ لِلمَظْلُومِ أنْ يَتَظَلَّمَ إِلَى السُّلْطَانِ والقَاضِي وغَيرِهِما مِمَّنْ لَهُ وِلاَيَة، أَوْ قُدْرَةٌ عَلَى إنْصَافِهِ مِنْ ظَالِمِه، فيقول:ظَلَمَنِي فُلاَنٌ بكذا.
الثَّاني: الاسْتِعانَةُ عَلَى تَغْيِيرِ المُنْكَر، وَرَدِّ العَاصِي إِلَى الصَّواب،فيقولُ لِمَنْ يَرْجُو قُدْرَتهُ عَلَى إزالَةِ المُنْكَر: فُلانٌ يَعْمَلُ كَذا، فازْجُرْهُ عَنْهُ ونحو ذَلِكَ ويكونُ مَقْصُودُهُ التَّوَصُّلُ إِلَى إزالَةِ المُنْكَر، فَإنْ لَمْ يَقْصِدْ ذَلِكَ كَانَ حَرَاما.
الثَّالِث: الاسْتِفْتَاءُ ، فيقُولُ لِلمُفْتِي: ظَلَمَنِي أَبي أَوْ أخي، أَوْ زوجي، أَوْ فُلانٌ بكَذَا فَهَلْ لَهُ ذَلِك؟ وَمَا طَريقي في الخلاصِ مِنْه، وتَحْصيلِ حَقِّي، وَدَفْعِ الظُّلْم؟ وَنَحْو ذَلِك، فهذا جَائِزٌ لِلْحَاجَة، ولكِنَّ الأحْوطَ والأفضَلَ أنْ يقول: مَا تقولُ في رَجُلٍ أَوْ شَخْص، أَوْ زَوْج، كَانَ مِنْ أمْرِهِ كذا؟ فَإنَّهُ يَحْصُلُ بِهِ الغَرَضُ مِنْ غَيرِ تَعْيين، وَمَعَ ذَلِك، فالتَّعْيينُ جَائِزٌ كَمَا سَنَذْكُرُهُ في حَدِيثِ هِنْدٍ إنْ شَاءَ اللهُ تَعَالَى .

الرَّابع: تَحْذِيرُ المُسْلِمينَ مِنَ الشَّرِّ وَنَصِيحَتُهُم، وذَلِكَ مِنْ وُجُوه:
مِنْهَا جَرْحُ المَجْرُوحينَ مِنَ الرُّواةِ والشُّهُودِ وذلكَ جَائِزٌ بإجْمَاعِ المُسْلِمين، بَلْ وَاجِبٌ للْحَاجَة. ومنها: المُشَاوَرَةُ في مُصاهَرَةِ إنْسانٍ أو مُشاركتِه، أَوْ إيداعِه، أَوْ مُعامَلَتِه، أَوْ غيرِ ذَلِك، أَوْ مُجَاوَرَتِه، ويجبُ عَلَى المُشَاوَرِ أنْ لا يُخْفِيَ حَالَه، بَلْ يَذْكُرُ المَسَاوِئَ الَّتي فِيهِ بِنِيَّةِ النَّصيحَةِ.

ومنها: إِذَا رأى مُتَفَقِّهاً يَتَرَدَّدُ إِلَى مُبْتَدِع، أَوْ فَاسِقٍ يَأَخُذُ عَنْهُ العِلْم، وخَافَ أنْ يَتَضَرَّرَ المُتَفَقِّهُ بِذَلِك، فَعَلَيْهِ نَصِيحَتُهُ بِبَيانِ حَالِه، بِشَرْطِ أنْ يَقْصِدَ النَّصِيحَة، وَهَذا مِمَّا يُغلَطُ فِيه. وَقَدْ يَحمِلُ المُتَكَلِّمَ بِذلِكَ الحَسَد، وَيُلَبِّسُ الشَّيطانُ عَلَيْهِ ذَلِك، ويُخَيْلُ إِلَيْهِ أنَّهُ نَصِيحَةٌ فَليُتَفَطَّنْ لِذلِكَ.
وَمِنها: أنْ يكونَ لَهُ وِلايَةٌ لا يقومُ بِهَا عَلَى وَجْهِها: إمَّا بِأنْ لا يكونَ صَالِحاً لَهَا، وإما بِأنْ يكونَ فَاسِقا، أَوْ مُغَفَّلا، وَنَحوَ ذَلِكَ فَيَجِبُ ذِكْرُ ذَلِكَ لِمَنْ لَهُ عَلَيْهِ ولايةٌ عامَّةٌ لِيُزيلَه، وَيُوَلِّيَ مَنْ يُصْلح، أَوْ يَعْلَمَ ذَلِكَ مِنْهُ لِيُعَامِلَهُ بِمُقْتَضَى حالِه، وَلاَ يَغْتَرَّ بِه، وأنْ يَسْعَى في أنْ يَحُثَّهُ عَلَى الاسْتِقَامَةِ أَوْ يَسْتَبْدِلَ بِهِ.

الخامِس: أنْ يَكُونَ مُجَاهِراً بِفِسْقِهِ أَوْ بِدْعَتِهِ كالمُجَاهِرِ بِشُرْبِ الخَمْر، ومُصَادَرَةِ النَّاس، وأَخْذِ المَكْسِ، وجِبَايَةِ الأمْوَالِ ظُلْما، وَتَوَلِّي الأمُورِ الباطِلَة، فَيَجُوزُ ذِكْرُهُ بِمَا يُجَاهِرُ بِهِ، وَيَحْرُمُ ذِكْرُهُ بِغَيْرِهِ مِنَ العُيُوب،إِلاَّ أنْ يكونَ لِجَوازِهِ سَبَبٌ آخَرُ مِمَّا ذَكَرْنَاه.

السَّادِس: التعرِيف، فإذا كَانَ الإنْسانُ مَعْرُوفاً بِلَقَب،كالأعْمَش، والأعرَج، والأَصَم، والأعْمى ، والأحْوَل، وغَيْرِهِمْ جاز تَعْرِيفُهُمْ بذلِك، وَيَحْرُمُ إطْلاقُهُ عَلَى جِهَةِ التَّنْقِيص، ولو أمكَنَ تَعْريفُهُ بِغَيرِ ذَلِكَ كَانَ أوْلَى ، فهذه ستَّةُ أسبابٍ ذَكَرَهَا العُلَمَاءُ وأكثَرُها مُجْمَعٌ عَلَيْه، وَدَلائِلُهَا مِنَ الأحادِيثِ الصَّحيحَةِ مشهورَة. فمن ذَلِك:

غيبت رواست جهت مصلحت شرعی ايکه رسيدن به آن جز بآن امکان پذير نبوده و آن شش سبب است:

1-         دادخواهی: برای مظلوم رواست که به پادشاه يا قاضی و ديگر کسانی که واليان اموراند يا قدرتی بر انصافش و گرفتن حق وی از ظالم و ستمگر دارند، دادخواهی کند  و بگويد: فلانی بمن چنين ستم روا داشته است.

2-         استعانت و ياری بر تغيير کار زشت و رهنمونی عصيانگر به راه حق. مجاز است به کسيکه اميد به قدرت و توانائی او بر دور کردن کار زشت و منکرات وجود دارد، بگويد: فلانی چنين می کند، او را از آن منع کن وامثال آن و قصد وی صرف رسيدن به دور کردن منکر و کار زشت باشد. اگر اين چيز را قصد نداشت، حرام می باشد.

3-         استفتاء (طلب فتوی): و به مفتی می گويد که پدرم، يا برادرم، يا شوهرم يا فلانی به من چنين ستم و ظلم نموده است، آيا اين حق را دارد؟ و راه خلاصی من از او چگونه است و چطور حقم را از وی گرفته و ظلم را از خويش دفع کنم و امثال اين. و اين جهت ضرورت روا است. ولی بهتر و به احتياط نزديکتر آنست که بگويد: در مورد مرد يا شخص يا شوهری که از جملهء کارش چنين باشد، چه می گوئی؟ زيرا بدون تعيين کردن مقصود از آن حاصل می شود. و با اين هم تعيين روا است چنانچه در حديث "هند" که آن را بعداً ذکر خواهيم نمود، خواهد آمد.

4-         بيم دادن مسلمانان از شر و نصيحت شان و آن از چند راه ممکن است. تجريح مجروحين، معيوبين، از راويان و شاهدان. و اين به اجماع مسلمين روا است، بلکه بواسطهء حاجت و نيازمندی واجب هم هست.

از جمله مشورت با همديگر در مورد خويشاوندی با کسی يا شراکت با او يا وديعت گذاشتن نزد او و يا معامله با وی بجز اينها يا همسايگی با وی.

و بر مشاور لازم است که حالش را پوشيده نگه دارد، بلکه بدی هائی را که در اوست بنيت مصلحت ياد کند و از جمله هرگاه دانشجوئی را ببيند که نزد بدعتکار يا فاسقی رفت و آمد نموده و از وی علم می آموزد، و ترسيد که دانشجو از اين کار ضرر می بيند بر وی لازم است تا او را نصيحت کند به اينکه حالش را بيان کند، بشرطيکه قصدش نصيحت باشد.

و اين از جملهء اموری است که در آن غلطی رخ می دهد.

و گاهی حسد، گوينده را بدان وا می دارد و شيطان موضوع را بوی دگرگون جلوه می دهد و بخيالش ميآيد که آن نصيحت است.

از اين رو بايد به اين امر توجه شود.

و از آن جمله اين است که شخص وظيفه دارد و به وجهی درست بدان رسيدگی نمی کند. يا اينکه صلاحيت آن را ندارد، يا اينکه فاسق است و کند فهم و امثال آن پس واجب است که اين موضوع به کسيکه به وی ولايتی تامه دارد، گفته شود تا وی را دور نموده و کسی را مؤظف کند که صلاحيت آن را دارد.

يا اينکه به اين جنبهء نقص او متوجه شده با وی به مقتضای حالش رفتار کرده فريبش را نخورد. و اينکه بکوشد تا او را به استقامت به وظيفه اش وادارد يا بکوشد تا ديگری بجايش مقرر گردد.

5-          اينکه بشکل علنی و آشکار مرتکب فسق و بدعت شود، مانند کسيکه بطور آشکار شراب بنوشد يا از مردم زورگيری نموده و يا ماليات را بيش از حق گرفته و مالها را به ستم اخذ کرده و سر پرستی اموريکه باطل است.

پس جائز است به چيزيکه به آن تجاهر می کند ياد شود.

و ياد کردن آن به عيوب ديگر روا نيست، مگر اينکه برای جوازش سبب ديگری باشد از آنچه که ذکر نموديم.

6-          برای معرفی کردن، هر گاه انسان به لقبی معروف و مشهور باشد، مانند، اعمش (آنکه از چشمش آب می ريزد) اعرج (لنگ) و اصم (کر) و اعمی (کور) و احول (چشم کج) و غير آن، معرفی شان بدان روا است.

و ذکر آن به جهت توهين نمودن روا نيست و اگر معرفی آن به غير اين صورت ممکن باشد، بهتر است.

و اين شش سبب است که علماء ذکر نموده اند و اکثر آن به اجماع ثابت است و دلائل آن از احاديث صحيحه، مشهور است، از جمله:

 

- عَنْ عَائِشَةَ رضي اللَّه عَنْهَا أن رَجُلاً استأْذَن عَلى النبي صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم  فقَال: « ائذَنُوا لهُ، بئس أخو العشِيرَة؟ » متفقٌ عليه.

احْتَجَّ بهِ البخاري في جَوازِ غيبةِ أهلِ الفسادِ وأهلِ الرِّيب.

- از عائشه رضی الله عنها روايت است که:مردی بر پيامبر صلی الله عليه وسلم اجازت خواست، آنحضرت صلی الله عليه وسلم فرمود: به وی اجازت دهيد، و او بد ترين فرد قوم است.

- وعنْهَا قَالَت: قَالَ رسُولُ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: « مَا أَظُن فُلاناً وفُلاناً يعرِفَانِ مِنْ ديننا شَيْئاً » رواه البخاري. قال الليثُ بنُ سعْدٍ أحدُ رُواةِ هذا الحَدِيث: هذَانِ الرَّجُلانِ كَانَا مِنَ المُنَافِقِين.

- از عائشه رضی الله عنها روايت است که گفت:رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: گمان نمی کنم که فلانی و فلانی از دين ما چيزی بفهمند.

ليث بن سعد يکی از راويان حديث گفت: که اين دو مرد از زمرهء منافقين بودند.

- وعنْ فَاطِمةَ بنْتِ قَيْسٍ رضي اللَّه عَنْها قَالَت: أَتيْتُ النبي صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم، فقلت: إنَّ أبا الجَهْمِ ومُعاوِيةَ خَطباني ؟ فقال رسول اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: « أمَّا مُعَاوِية، فَصُعْلُوكٌ لا مالَ له، وأمَّا أبو الجَهْمِ فلا يضَعُ العَصا عنْ عاتِقِهِ » متفقٌ عليه.

وفي روايةٍ لمسلم: « وأمَّا أبُو الجَهْمِ فضَرَّابُ للنِّساءِ » وهو تفسير لرواية: « لا يَضَعُ العَصا عَنْ عاتِقِهِ » وقيل: معناه: كثيرُ الأسفار.

- از فاطمه بنت قيس رضی الله عنها روايت است که گفت:

خدمت پيامبر صلی الله عليه وسلم آمده و گفتم: ابوالجهم و معاويه از من خواستگاری کرده اند.

رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: معاويه فقير است و مال و ثروتی ندارد، اما ابو الجهم عصا را از گردنش نمی گذارد.

و در روايتی از مسلم آمده که: و اما ابوالجهم زنان را بسيار می زند.

و آن تفسير روايتی است که عصار را از شانه اش نمی نهد.

و گفته شده که معنايش اين است که زياد سفر می کند.

- وعن زيْد بنِ أرْقَمَ رضي اللَّه عنهُ قال: خَرجْنَا مع رسولِ اللِّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم في سفَرٍ أصاب النَّاس فيهِ شِدة، فقال عبدُ اللَّه بنُ أبي: لا تُنْفِقُوا على منْ عِنْد رسُولِ اللَّه حتى ينْفَضُّوا وقال: لَئِنْ رجعْنَا إلى المدِينَةِ ليُخرِجنَّ الأعزُّ مِنْها الأذَل، فَأَتَيْتُ رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم، فَأَخْبرْتُهُ بِذلك، فأرسلَ إلى عبد اللَّه بن أبي فَاجْتَهَد يمِينَه: ما فَعَل، فقالوا: كَذَب زيدٌ رسولَ اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم، فَوقَع في نَفْسِي مِمَّا قالوهُ شِدَّةٌ حتى أنْزَل اللَّه تعالى تَصْدِيقي: { إذا جاءَك المُنَافِقُون }  ثم دعاهم النبي صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم، لِيَسْتغْفِرَ لهم فلَوَّوْا رُؤُوسَهُم. متفقٌ عليه.

- از زيد بن ارقم رضی الله عنه روايت شده که گفت:ما با رسول الله صلی الله عليه وسلم در سفری آمديم که مردم در آن به سختی روبرو شدند.

عبد الله بن ابی گفت: بر کسانيکه نزد رسول الله صلی الله عليه وسلم هستند، نفقه ندهيد تا پراکنده شوند و گفت: اگر بمدينه باز گشتيم عزيزتر، خوارتر را حتماً بيرون خواهند نمود.

من خدمت رسول الله صلی الله عليه وسلم آمده و او را از آن آگاه ساختم، و آنحضرت صلی الله عليه وسلم بدنبال عبد الله بن ابی فرستاد و او قسم های مؤکد خورد که چنين نگفته است و مردم گفتند که زيد به رسول الله صلی الله عليه وسلم دروغ گفته است. و اين سخن شان بر من گران آمد تا اينکه خداوند برای تصديقم بر پيامبرش فرو فرستاد (إذا جاءک المنافقون..) و سپس رسول الله صلی الله عليه وسلم آنها را خواست تا برای شان آمرزش طلبد، ولی آنها سرهای خود را گردانيده و اعراض کردند.

- وعنْ عائشةَ رضي اللَّه عنها قالت: قالت هِنْدُ امْرأَةُ أبي سُفْيانَ للنبي صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: إنَّ أبا سُفيانَ رجُلٌ شَحِيحُ ولَيْس يُعْطِيني ما يَكْفِيني وولَدِي إلاَّ ما أخَذْتُ مِنه، وهَو لا يعْلَم؟ قال: « خُذِي ما يكْفِيكِ ووَلَدَكِ بالمعْرُوفِ » متفقٌ عليه.

- از عائشه رضی الله عنها روايت شده که گفت:هند همسر ابو سفيان برای پيامبر صلی الله عليه وسلم گفت: ابو سفيان مرديست بخيل و بمن آنچه را که برای من و فرزندانم کفايت کند، نمی دهد، مگر اينکه بدون آگاهی او بگيرم.

 

فرمود: آنچه را که برای تو و فرزندانت کفايت می کند، بوجهی پسنديده بگير.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آپلود عکس" alt="بی گناهی یزید بن معاویه در شهادت حضرت حسین رضی الله عنه" title="بی گناهی یزید بن معاویه در شهادت حضرت حسین رضی الله عنه" width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">بی گناهی یزید بن معاویه در شهادت حضرت حسین رضی الله عنه
    سه شنبه 28 مهر 1394
    آپلود عکس" alt="زرتشت_پیامبر دروغین ایران باستان" title="زرتشت_پیامبر دروغین ایران باستان" width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">زرتشت_پیامبر دروغین ایران باستان
    پنجشنبه 16 مهر 1394
    آپلود عکس" alt="جاهلیت نو ظهور پشت نقاب پیشرفت؟!" title="جاهلیت نو ظهور پشت نقاب پیشرفت؟!" width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">جاهلیت نو ظهور پشت نقاب پیشرفت؟!
    شنبه 17 مرداد 1394
    "" alt="دوستان حتما این کتاب را تهیه کنید..." title="دوستان حتما این کتاب را تهیه کنید..." width="60" height="60" class="img_posts" align="middle">دوستان حتما این کتاب را تهیه کنید...
    پنجشنبه 03 اردیبهشت 1394
    نظرسنجی
    وبلاگ تا چه اندازه میتوانددر حال و اینده رضایت شما را جلب کند
    ندای وبلاگ

    ما با افتخار اعلام میکنیم

    که مدیران ونویسندگان این

    وبلاگ همیشه و با جان و دل

    وفادار و پایبند به تمام اصول و قوانین

    مذاهب اربعه و خصوصا مذهب والای شافعی

    میباشد.

    لذادست یاری به سوی تمام هم

    اندیشان دراز میکنیم تا در هر مطلب و

    مشکلی ما را از راهنمایی خودشان محروم

    نفرمایند.

    خواهشمندیم ما را فقط در دایره ی مذهب حضرت

    شافعی رضی الله عنه راهنمایی یا رفع اشکال نمایید.

    حتما بخوانید

    یک شخصی گفت:الله اکبر

    بعد گفت:لااله الاالله محمدرسول الله

    بعد گفت:سبحان الله وبحمده سبحان الله العظیم

    بعد گفت:لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

    این شخص70000نیکی را بدست آورد.

    این شخص خود شما هستید.

    مبارکتان باد.

    آمار سایت
  • کل مطالب : 325
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 57
  • باردید دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 81
  • بازدید ماه : 200
  • بازدید سال : 423
  • بازدید کلی : 41,394
  • کدهای اختصاصی

    سنت

    سنت یعنی تبدیل عادت

    به عبادت

    آن هم فقط با داشتن

    قصد آن سنت

    مثلا:همه انگشتر دارند

    اما به قصد تبعیت

    از عمل پیامبر همان عادت شما

    تبدیل 

    به عبادت میشود.

    به همین سادگی.

    دومین سالگرد وبلاگ اهل سنت وجماعت دهگلان

    دو سال از ایجاد وبلاگ اهل سنت و جماعت دهگلان میگذرد.

    از تمامی دوستان خواهشمندیم که با نظرات خود ما را در راه پیشرفت بیشتر یاری کنند.